چه می‌کنی؟ چه می‌کنی؟ درین پلید دخمه‌ها سیاه‌ها، کبودها بخارها و دودها؟ ببین چه تیشه می‌زنی به ریشهٔ جوانیت به عمر و زندگانیت به هستیت، جوانیت تبه شدی و مردنی به گورکن سپردنی چه می‌کنی؟ چه می‌کنی؟ چه می‌کنم؟ بیا ببین که چون یلان تهمتن چه سان نبرد می‌کنم اجاق این شراره را که سوزد و گدازدم چو آتش وجود خود خموش و سرد می‌کنم که بود و کیست دشمنم؟ یگانه دشمن جهان هم آشکار، هم نهان همان روان بی امان زمان، زمان، زمان، زمان سپاه بیکران او دقیقه‌ها و لحظه‌ها غروب و بامدادها گذشته‌ها و یادها رفیق‌ها و خویش‌ها خراش‌ها و ریش‌ها سراب نوش و نیش‌ها فریب شاید و اگر چو کاش‌های کیش‌ها بسا خسا به جای گل بسا پسا چو پیش‌ها دروغ‌های دست‌ها چو لاف‌های مست‌ها به چشم‌ها، غبارها به کارها، شکستها نویدها، درودها نبودها و بودها سپاه پهلوان من به دخمه‌ها و دام‌ها پیاله‌ها و جام‌ها نگاه‌ها، سکوت‌ها جویدن بروتها شراب‌ها و دودها سیاه‌ها، کبودها بیا ببین، بیا ببین چه سان نبرد می‌کنم شکفته‌های سبز را چگونه زرد می‌کنم مهدی اخوان ثالث : زمستان : پاسخ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/505106