«برندهٔ جایزهٔ ادبی رحمان بابا» ای ناله! سال‌هاست که بیرون جهی ز دل، هنگامه‌ساز و گرم پُر سوز و آتشین شب‌ها به گاه تیرگی مرگبار غم از گیر‌و‌دار دهر، وز دست رنج‌ها، درپیچ‌و‌تاب موج سبک‌سیرِ آهِ من، زی آسمان به سوز تمنا شدی بلند پُر‌درد و شعله‌خیز، تند و شررفزای لیکن نسوخت پردهٔ پندار گرمی‌ات برقی نزد شراره‌ات اندر نگاه من نی سوختی سپهر نی کاخ قدرتش نی رخنه کرده‌ای به دل پاسبان او تا چند و تا کجا؟ در بند آن و این: محبوس وهم و ترس گرفتار مهر و کین؟ ای ناله! یا خموش و یا آسمان بسوز! تا باز گردد آن سوی این پرده راه من. در آن بلندجای از قدسیان عرش وز محرمان بزم حقیقت کنم سؤال کای آن‌که رسته‌اید ز غوغای مهر وکین آن‌جا چرا چنان؟ این‌جا چرا چنین؟ کابل ۴/٢/١٣٣۸ محمدحسن بارق شفیعی : ای ناله! گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/507003