اینشعلههای شعر،
اینحرفهای داغ،
غیر از شرار آتش پنهان خلق چیست؟
خلقی که چشم روشن خورشید تابناک،
خلقی که چشم اختر شبگرد آسمان،
در هیچجا ندید-
چون او اسیر پنجهٔ بیرحمی و ستم،
تمثال رنج و غم،
چون او ستمکشیده وعریان و دردمند،
چون او اسیر درد و پریشان و مستمند
اینخلق نیمهجان،
اینخلق بیپناه،
محکوم بیگناه، توانای ناتوان،
کز دیدگاه شاعر واقعگرای عصر-
عریانترین نشانهٔ اندوه زندگی است
محصول اشک و آه،
تصویر بندگی است
دیگر به جان رسیده ز بیداد بیگ و خان
تیغ ستم نشسته چنانش در استخوان،
کاَکنون دگر به لطف کس امّیدوار نیست –
جز بازوان کارگر و پُرتوان خویش
جز دوستان پیشرو و قهرمان خویش
ای خلق رنجبر!
دهقان و کارگر!
از کوه و دشت و درّهٔ این مرز باستان،
چون موجهای سرکش توفان به پا شوید،
پُر شور و بیامان.
ما با شماستیم
ما از شماستیم
ما و شما جهان خود آباد میکنیم
خود را ز ننگ بندگی آزاد میکنیم.
کابل، مرداد ١۳۴٧
محمدحسن بارق شفیعی : تصویر بندگی
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/507015