عاشقم، عشق من خدای من است دل من عرش دلربای من است من ادافهم شاهد هنرم جلوه‌های وی از برای من است نیک و بد را برهنه‌تر نگرد چشم جانی که آشنای من است صوت بال فرشته نیست چنین گوش کن، گوش کن؛ صدای من است خیزد از دل به دل نشیند و بس آرزو بال ناله‌های من است فکر اهریمنی غبار رهم هوس دوزخی بلای من است لیک نازم به عشق و پاکی عشق که در این‌ورطه رهنمای من است دل و جان در ادای خدمت او هر دو همکار باوفای من است چرخ؛ بگذر ز فکر بندگیم که اسیران تو سوای من است سر تسلیم نه به پای دلم که بقای تو در بقای من است کابل، ۲/١۰/١۳۴١ محمدحسن بارق شفیعی : خدای من گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/507016