غم درآمد ز درم چون ز برم یار برفت عیش و نوش و طربم، جمله به یکبار برفت بنوشتم چو ز بی مهریت ای مه، شرحی آتش افتاد به لوح و، قلم از کار برفت خواست نرگس که به چشم تو کند همچشمی نتوانست، سر افکنده و بیمار برفت مگر از روی تو، بلبل سخنی گفت به گل که بزد چاک گریبان و، ز گلزار برفت؟ چهره زرد من، از هجر رخت گلگون شد بسکه خون دلم از دیده به رخسار برفت شاطرعباس صبوحی : غزلیات : چشم نرگس گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/50702