شبی بخواب زدم بوسه بر لبش بخیال هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند چو عکس برگ گل اندر میان آب، زلال بنوش باده که اندر طریقت عشق است چو شیر مادر، خون حرامزاده حلال صبا ز روی تو گیرم نقاب بردارد که راست تاب تماشایت ای بدیع جمال دو ابروان کمانش بدیدم و گفتم یقین که اوّل ماه و عیان شدست هلال نمود تا که بمن رخ ز خویشتن رفتم نبود صبر چنینم باشتیاق جمال اگر ببزم صبوحی شبی رسد قدمش نثار مقدم او جان دهیم مالامال شاطرعباس صبوحی : غزلیات : اشتیاق جمال گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/50729