زلفت از سنبل تر سر زده بر طرف چمن کاکلت بسته صف از ملک حبش لشکر چین در ختا و ختن ای خسرو خوبان جهان چون تو شوخی نبود در همهٔ چین و ماچین لب من با لب تو نرد ببوسی میباخت لب لشکر شکنت گفت که بردی بر چین خواستم جوهر هندو ز لبت بر چینم لب تو گفت بچین، غمزهٔ تو گفت مچین من از این چین و مچین، واله و شیدا چکنم سر زلف بت شکر شکنت برده ز چین از گل روش صبوحی چه تمنّا داری غنچه این لحظه تو از باغ وصالش برچین شاطرعباس صبوحی : غزلیات : تمنّا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/50749