هم نظری هم خبری هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی سوی فلک حمله کنی زهره و مه را ببری چند فلک گشت قمر تا به خودش راه دهی چند گدازید شکر تا تو بدو درنگری چند جنون کرد خرد در هوس سلسله‌یی چند صفت گشت دلم تا تو برو برگذری آن قدح شاده بده دم مده و باده بده هین که خروس سحری مانده شد از ناله گری گر به خرابات بتان هر طرفی لاله رخی‌ست لاله رخا تو ز یکی لاله ستان دگری هم تو جنون را مددی هم تو جمال خردی تیر بلا از تو رسد هم تو بلا را سپری چون که صلاح دل و دین مجلس دل را شد امین مادر دولت بکند دختر جان را پدری مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5080