چون بدرید صبح پیراهن جلوه گر گشت فوجی از آهن سپهی کز نهیب نیزهٔ او بردرد چرخ پیر پیراهن لشگری کانعطاف خنجر وی بگسلاند ز کهکشان جوشن چون‌ برآید غریو، ‌روز نبرد فوج‌ آهن ‌به جنبش آرد تن آهنین قلعه‌ای بود جنبان نه بر او در پدید و نی روزن تیر بارد چنان که بر پرد آهن ذوب گشته از معدن بمب کوبد، چنان که درغلطد سنگ خارا ز قله در دامن میغی از تیغ برکشد که از آن مرگ بارد به تارک دشمن ملک‌الشعرای بهار : قصاید : شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51194