نامه‌ات آورد اسکدار علی جان شاد شد از وی دل بهار علی جان یافتم این بنده گرچه از پس ده سال در نظرت قدر و اعتبار علی جان لیک تو بودی مرا ز ساعت اول خوبترین یار و دوستار علی جان در نظر من سه اصل قوت دارد عاطفه و مسلک و شعار علی جان من به تو با این دو دیده بودم از اول نیستم از دیده شرمسار علی جان گرچه کنون‌ حزب‌ و مز‌ب‌ و عاطفه ‌مرد‌ه ‌است لیک بدان دارم افتخار علی جان بودم و بودیم در مقابل روسان همچویکی آهنین حصار علی جان بودیم از پشت میزهای جراید رزم کنان تا به پای دار علی جان با سپه روس‌، گشته‌ایم مقابل بی‌مدد عون و دستیار علی جان خارجیان را ز ملک خویش براندیم با قلمی همچو ذوالفقار علی جان نفی بلد دیده‌ایم و حبس مکرر تهمت خصمان نابکار علی جان هرکه به‌جای من و تو بودی کردی روزی صد بار انتحار علی جان ملک‌الشعرای بهار : قصاید : شمارهٔ ۲۰۱ - علی جان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51213