ای مردم دلخون وطن‌، دغدغه تا کی چون شه ز وطن دل بکند، دل بکن از وی صد سال فزون رنج کشیدیم و ملامت گشت ایران ویران و شد آباد ده ری طی کرد ری از بغی و شقا، عزت ایران ای ایران برخیز که شد عزت ری طی شاهی است در این شهر که جز زر نشناسد خلقی‌، که ندانند به جز چنگ و دف و نی نسوانی پر شهوت و پر سوزنک وکوفت مردانی بی‌همت و بی‌غیرت و لاشی درباری ننگین و گدا و متملق اعیانی‌، بدفطرت و دزد و دغل و غی اعضای اداراتی‌، کور و کچل و لوس احزاب و وزیرانی‌، شوم و بد و بدپی مشروطه‌ پرستانش بی‌علم و خل و جلف آزادی‌خواهانش‌، بی‌خون و رگ و پی نه شیوهٔ ملیت و نه رسم تمدن نه رابطهٔ طایفه‌، نه قاعده حی ملک‌الشعرای بهار : قصاید : شمارهٔ ۲۳۴ - تهران قبل از کودتا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51246