همین نه از ستم چرخ شهر آمل سوخت که‌ از عطش به‌ ری امسال سبزه و گل سوخت به جای شمع برافروخت در چمن گل سرخ به جای شهپر پروانه بال بلبل سوخت به باغ‌، بید معلق ز تشنگی چون شمع گرفت لرزه و از پای تا به کاکل سوخت تو ای سحاب کرم قطره‌ای فشان بر خاک که چهر لاله سیه گشت و زلف سنبل سوخت ز حال خلق تغافل بس است ای وزرا که خانمان ضعیفان ازین تغافل سوخت به کار ملک تعلل بس است ای امرا که شهر دلکش آمل ازبن تعلل سوخت به داغ هیچ عزیزی خدا نسوزاند هرآن دلی که بر احوال شهر آمل سوخت بهار گفت توکل به حق کنید دریغ که برق غفلت ما خرمن توکل سوخت ملک‌الشعرای بهار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51303