ای دل به صبر کوش که هر چیز بگذرد زبن حبس هم مرنج که این نیزبگذرد فرهاد گو به تلخی غم صبر کن که زود شیرینی تعیش پرویز بگذرد دوران رادمردی و آزادگی گذشت وین دورهٔ سیاه بلاخیز بگذرد مردانه پایدار بر احداث روزگار کاین روزگار زن‌صفت حیز بگذرد ما و تو نیستیم و به خاک مزار ما بسیار این نسیم فرح‌بیز بگذرد این است پند من که ز خوب و بد جهان نه غره شو، نه رنجه که هر چیز بگذرد صبح نشاط خندد و آید «‌بهار» عیش وین شام شوم و عصر غم‌انگیز بگذرد ملک‌الشعرای بهار : غزلیات : شمارهٔ ۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51331