باز پیمان بست دل با دلبری پیمان گسل سحر چشمش‌ چشم‌بند و بند زلفش‌ جان‌گسل دوست کش‌،‌ بیگانه‌پرور، دیرجوش و زودرنج سست‌پیمان،‌ سخت‌دل‌،‌ مشکل‌پسند،‌ آسان‌گسل در نگاه تند چون قاتل ز مجرم جان‌ ستان در عطای بوسه چون سیر از گرسنه نان‌گسل لفظ آتشبار او یاس‌آور و امّیدسوز نرگس بیمار او دردافکن و درمان‌گسل غمزه‌اش در دلبری یغماگر و مردم‌فریب طره‌اش‌ در کافری تقوی‌کش و ایمان‌گسل دست‌ هجرش‌ فرش عیش‌ و صفحهٔ‌ شادی‌نورد شور عشقش بیخ عمر و رشتهٔ عمران‌گسل انبساط روح را با جوهر حرمان‌زدای ارتباط وصل را با خنجر هجران‌گسل لعل گوهربیز او گاه سخن مرجان‌فروش مژهٔ خونریز او وقت غضب شریان‌گسل نیست‌ دل ز ایران گسستن‌ خوش‌ ولی‌ ترسم «‌بهار» دل ز ایران بگسلد زین فتنهٔ ایران‌گسل ملک‌الشعرای بهار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51364