ای نرگست به خلق در فتنه بازکن وی سنبل تودست تطاول درازکن‌* چشمانت را حذر بود از دیدن رقیب همچون مریضکان ز مرگ احترازکن الفت چگونه دست دهد بین ما وشیخ ماکار بر حقیقت و او بر مجازکن ما در درون میکده صهبا به جام ربز شیخ از درون صومعه گردن درازکن با دشمنان ز ضعف دم از دوستی زدیم چون ملحدی به خاطر مردم نمازکن کار بهار و یار به دور اوفتدکه هست دایم بهار نازکش و یار نازکن ملک‌الشعرای بهار : غزلیات : شمارهٔ ۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51373