نهاده کشور دل باز رو به ویرانی که دیده مملکتی را بدین پریشانی دلا مکن گله از کس که خوار و زار شود هر آن که‌ شد چو تو سرگشته در هوسرانی ز تار زلف سیاه تو روز مشتاقان بود سیاه‌تر از روزگار ایرانی به پاس هستی ایرانیان برآور سر ز خاک نیستی‌، ای اردشیر ساسانی ببین به کشور ایران و حال تیرهٔ او که پست و خوار و زبون باد جهل و نادانی بهار بندهٔ حق باش و پادشاهی کن که بندگان حقیقت کنند سلطانی ملک‌الشعرای بهار : غزلیات : شمارهٔ ۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51385