دیشب آن شوخ‌چشم پاریسی رقص را پایهٔ نکو برداشت گاه دستی به اشتها افشاند گاه پایی به آرزو برداشت قصه کوته حجاب عفت را ماهرانه ز پشت و رو برداشت ناگهان پای نازکش لغزید بر زمین‌خورد و های‌وهو برداشت دل‌زجا جست‌و همچوگل‌ز زمین بدن نازنین او برداشت دل مسکین ز بیم زحمت یار گفتگوکرد و جستجو برداشت یار دستی کشید در بن ناف پرده از روی گفتگو برداشت گفتم‌ای‌دوست‌حقه‌ات بشکست گفت نشکست لیک مو برداشت ملک‌الشعرای بهار : قطعات : شمارهٔ ۳۴ - شوخ‌چشم پاریسی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51423