هر شب میان خانه افسر زن ... نامحرمان صلای خبردار می کشند مرد و زن و پدرزن و مادرزن و عروس در بزم عیش باده کلنار می کشند کدبانوان و دخترکان و عروسکان در نزد غیر پرده ز رخسار می کشند از بس غربو و هلهله‌، ‌گویی میان جمع نایب حسین را به سردار می کشند ضرب و غریو و کف زدن خارج از اصول کوبی که خرس را سوی بازار می کشند مشدی عباد و قربده و دنبلی ... برگرد کمان و دف و تار می کشند هرکس که نیم‌شب ز خیابان گذرکند او را میان خانه به اصرار می کشند کف می‌زنند وهلهله بسیار می کنند می می‌خورند و عربده بسیار می کشند همسایگان‌خستهء‌مسکین ز خواب خوش برجسته فحش داده و سیگار می کشند دنبک روان و دایره گرم و رنودمست تا صبحدم ز گردهٔ هم کار می کشند پرسیدم‌از پلیس‌محل کاین سرا زکیست‌؟ کانجا حجب‌، ز چهرهٔ اسرار می کشند نرمک جواب داد که هست این حرمسرا بازار ... فروشی و ... جار می کشند ملک‌الشعرای بهار : قطعات : شمارهٔ ۷۲ - در هجو یکی از زن‌های تهران گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51461