دریغ و درد که در عین نیکخواهی و مهر نهفت رخ ز رفیقان نیکخواه‌، امین دریغ و آه که در نیم‌شب به مرگ فجا رسید روز حیاتش به شامگاه، امین جدا شد از بر یاران به نیمه‌راه حیات نبود اگرچه ز یاران نیمه‌راه‌، امین امین تجار آن سید ستوده که بود تمام عمر به نزد گدا و شاه‌، امین پناه خلق‌، سر خاندان‌، حبیب‌الله غنوده در کنف رحمت اله‌، امین نبرده بود ز راهش چو خواجگان دگر غرور دولت و سودای مال و جاه‌، امین بعین عزّ و غنا می‌توان شدن درویش گر این سخن نپذیری بود گواه‌، امین به روز حادثه داد امتحان بسی‌، که کند پی دفاع وطن کار صد سپاه‌، امین ز جان‌ و مال‌ و کسان‌ جمله‌ دست‌ شست‌ و برفت‌ زمان هجرت و آن دورهٔ سیاه‌، امین ز حبس و نفی نرنجید و راه کج نگرفت که صدق و راستیش بود تکیه‌گاه، امین شمار سال وفاتش یکی ز یاران خواست بهار غمزده گفتا: «‌دریغ و آه امین‌» ملک‌الشعرای بهار : قطعات : شمارهٔ ۱۵۱ - دریغ و آه امین گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51541