غرٌنده و سهمناک و توفنده بر دشت گذشت تند طوفانی تخمی زبنفشه برگرفت از دشت وافکند ورا به طرف بستانی بر بستر وی بتافت خورشیدی بر مدفن وی چکید بارانی شد زنده و ریشه داد و ساق آورد وز ساق دمید سبز پیکانی بشکفت کبودچشم و نیلی‌چهر لاغر تنی و ضعیف ستخوانی این‌سو نگرست‌، دید بنشسته بر تخت بنفشه‌ای چو سلطانی فربه بری و گشاده رخساری خندان لبی و سپید دندانی بنهاده به فرق بر مهین تاجی گسترده به مرز بر تنک‌خوانی خم گشت و خجل‌، بنفشه بری چون در بر پادشاه دهقانی حیرت‌زده گشت‌ و گفت کز یک جنس چون خاسته صعوه‌ای و ترلانی شهری بچه دید خجلت او را کافتاده به‌دست بوستان‌بانی بوده‌ است‌ نیای‌ من‌ یکی چون تو زاینگونه به ما سری و سامانی اقلیم و غذا و تربیت‌، داده است زاین گونه به ما سری و سامانی تأثیر مربی طبیعی را بهتر ز من وتو نیست برهانی ملک‌الشعرای بهار : قطعات : شمارهٔ ۱۸۲ - تربیه طبیعی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51572