مخبر ما رفت و آمد تنگدست بیخبر چون گنگ خواب‌آلود مست دفتری خالی ز اخبار جدید همچو چشم بنده اوراقش سفید لب ز بوری سوی زبرآوبخه وز دهانش آب حسرت ربخته یک نظرسوی من و دیگر نظر سوی‌ شاگردی که می‌خواهد خبر گفتم اخبار وزارتخانه چیست‌؟ اطلاعات خود و بیگانه چیست‌؟ چیست اوضاع اخیر اصفهان‌؟ چیست احوالات آذربایجان‌؟ کار مظلومین کردستان چه شد؟ قصه کاشان و اردستان چه شد؟ دولت از سلماس و خوی اگاه نیست پس بگو اوضاع کرمانشاه چیست‌؟ دانم آگه نیستی از ناصری کس ندید آن تلگراف آخری لیک در دزفول و خوزستان چه بود؟ وقعهٔ بوشهر و شهرستان چه بود؟ صحبت سنجابی و کلهر چه شد؟‌! در بروجرد اغتشاش لر چه شد؟ از جنوب ار نیست اصلا اطلاع ور در آنجا نیست دعوا و نزاع استرآباد و قشون روس چیست‌؟‌!! گفتگوی گنبد قابوس چیست‌؟ گفتگوی شاهرود آخر چه بود؟ من ندانم هرچه بود آخر چه بود؟ خود بگو مازندران حالش چیه‌؟ انزلی و رشت احوالش چیه‌؟ روس در قزوین چه وارد کرده است‌؟ یا چه میزان قوه بیرون برده است‌؟ من ز هر جانب از او اندر سئوال مخبر بیچاره سرگردان و لال گفتمش بیچاره گنگی یا کری‌؟‌!! یا تو هم‌ چون من به‌ حال دیگری‌؟‌! ساعت پنج است و مطلب لازم است از برای اول شب لازمست مطبعه بیکار و سرگردان شده روزنامه بی‌خبر، ویلان شده آخر آمد مخبر بیچاره جِر عقدهٔ حلقوم او شد منفجر گفت صد لعنت به شمر و حرمله داد از دست وزیر داخله‌! ملک‌الشعرای بهار : مثنویات : شمارهٔ ۳۹ - مخبر بی‌خبر گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51617