ای مگس‌، ای دشمن نوع بشر ای همه از عقرب و افعی بتر در ره و در خانه و صحرا و باغ موجب دردسر و موی دماغ قصهٔ پتیاره و مرگ سیاه قصهٔ تست ای عدوی کینه‌خواه تاخته ناگه ز سوی آسمان آخته بر صحت و امن و امان آمده بی رخصت و پوزش ز در بر سر هر مسندی افشانده پر در شده بی‌رقعهٔ دعوت بخوان خورده و برخاسته پیش از کسان وز ره نامردمی و کین و قهر بر سر هر طعمه‌ای افشانده زهر رفته سوی مزبله و آلوده‌پای آمده بر سفرهٔ خلق خدای ریسته از پرخوری و کرده قی کرده قی از بهر چه‌، ناخورده می این همه پیش من و تو می‌کند بر سر و ریش من تو می‌کند ما و تو بگشوده بر این دیو، در خانهٔ خود ساخته زیر و زبر لیسد و بوسد لب فرزند ما چهرهٔ نوباوهٔ دلبند ما بر سر و دست و تن آن بیگناه سالک و جوش آرد و زخم سیاه حصبه و اسهال ره‌آورد او هر دلی آزردهٔ یک درد او فتنهٔ بیداری و کابوس خواب زِر زِر او صیحهٔ دیو عذاب دشمن اندیشه و خصم خیال مایهٔ نکبت‌، سر وزر و وبال ملک‌الشعرای بهار : منظومه‌ها : مذمت مگس (ذوبحرین) : ای مگس! گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51897