خواستگار آمد و با رنج دراز خوانده‌ شد خطبه ‌و شد عقد فراز خیمه کشت ازگل روبش گلشن ناقه کشتند و شد آتش روشن زان عروسی و از آن دامادی مادرش کرد فراوان شادی لیک از آغاز، عروس بدخوی سر گران داشت بدان مادرشوی زال خندان به تماشای عروس آن جفاپیشه رخ از قهر عبوس زال اگر رفتی و شیر آوردی دختر از قهر بر آن تف کردی زال اگر آب کشیدی ز غدیر دختر آن آب فشاندی به کوبر زال نان پختی و خوان بنهادی دختر آن نان به ستوران دادی پسر آوردی اگر صید ز راه متعفن شدی اندر خرگاه زان که گر زال زدی دست بر او دختر آن لقمه نبردی به گلو ملک‌الشعرای بهار : منظومه‌ها : دل مادر : عروسی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/51901