هر لحظه یکی صورت، می‌بینی و زادن نی جز دیده فزودن نی، جز چشم گشودن نی از نعمت روحانی، در مجلس پنهانی چندانک خوری می‌خور، دستوری دادن نی آن میوه که از لطفش، می آب شود در کف وان میوهٔ نورس را بر کف بنهادن نی این بوی که از زلف آن ترک خطا آمد در مشک تتاری نی، در عنبر و لادن نی می کوبد تقدیرش، در هاون تن جان را وین سرمهٔ عشق او، اندرخور هاون نی دیدی تو چنین سرمه، کو هاون‌ها ساید؟ تا باز رود آن جا، آن جا که تو و من نی آن جا روش و دین نی، جز باغ نوآیین نی جز گلبن و نسرین نی، جز لاله و سوسن نی بگذار تنی‌ها را، بشنو ارنی‌ها را چون سوخت منی‌ها را، پس طعنه گه لن نی تن را تو مبر سوی شمس الحق تبریزی کز غلبهٔ جان آن جا، جای سر سوزن نی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5199