در نوازش های باد ، در گل لبخند دهقانان شاد ، درسرود نرم رود ، خون گرم زندگی جوشیده بود . نوشخند مهر آب ، آبشار آفتاب ، در صفای دشت من کوشیده بود . شبنم آن دشت ، ازپاکیزگی ، گوییا خورشید را نوشیده بود ! روزگاران گشت و... گشت؛ داغ بر دل دارم از این سرگذشت ، داغ بر دل دارم از مردان دشت . یاد باد آن خوش نوا آواز دهقانان شاد یاد باد آن دلنشین آهنگ رود یاد باد آن مهربانی های باد « یاد باد آن روزگاران یاد باد» دشت با اندوه تلخ خویش تنها مانده است زان همه سرسبزی و شور و نشاط سنگلاخی سرد بر جا مانده است ! آسمان از ابر غم پوشیده است ، چشمه سار لاله ها خوشیده است ، جای گندم های سبز ، جای دهقانان شاد ، خارهای جانگزا جوشیده است ! بانگ بر می دارم از دل : « خون چکید از شاخ گل ، باغ و بهاران را چه شد ؟ دوستی کی آخر آمد ، دوستداران را چه شد؟ » سرد و سنگین ، کوه می گوید جواب : ــ خاک ، خون نوشیده است! فریدون مشیری : ابر و کوچه : ابر و کوچه : دشت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/521053