باز له له می زند از تشنه کامی برگ. باز می جوشد سراپای درختان را غبار مرگ باز می پیچد به خود ــ از سیلی سوزان گرما ــ تاک می فشارد پنجه های خشک و گردآلود را بر خاک. باز باد از دست گرما می کشد فریاد گوییا می رقصد آتش می گریزد باد! باز می رقصد به روی شانه های شهر شعله های آتش مرداد رقص او چون رقص گرم مارها بر شانه ی ضحاک! سر بر آر از کوه، با آن گاوپیکر گرز ای نسیم درّه ی البرز...! فریدون مشیری : بهار را باورکن : رقص ماه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/521076