ریشه در اعماقِ اقیانوس دارد ــ شاید ــ این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران . یا ، نه ، دریایی است گویی ، واژگونه ، بر فراز شهر ، شهر سوگواران . * هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر ، با تشویش : رنگ این شب های وحشت را تواند شست آیا از دل یاران ؟ * چشم ها و چشمه ها خشک اند . روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ ، همچنان که نام ها در ننگ ! هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد . آه، باران، ای امید جان بیداران ! بر پلیدی ها - که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم - آیا‌، چیره خواهی شد ؟ فریدون مشیری : آه، باران : آه، باران گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/521141