ای دوست چه پرسی تو که، سهراب کجا رفت سهراب سپهری شد و سر وقت خدا رفت او نور سحر بود کزین دشت سفر کرد او روح چمن بود که با باد صبا رفت همراه فلق در افق تیره این شهر تابید و به آنجا که قدر گفت و قضا، رفت ناگاه چو پروانه سبک خیز و سبکبال پیدا شد و چرخی زد و گل گفت و هوا رفت ای جامه شعرت نخ آواز قناری رفتی تو و از باغ و چمن نور و نوا رفت فریدون مشیری : لحظه ها و احساس : روح چمن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/521186