من، که شب صدای بال ماهتاب را، بانگ پر گشودن شهاب را، من که شب، صدای پای خواب را؛ روشن و روان، ــ به گوش جان ــ شنیده ام؛ روزها و روزها با همه گرسنگی و تشنگی نشنوم چرا این همه شکایت، این همه ملال این همه فغان برای نان و آب را؟ شادیِ تو، ای سرشت و سرنوشت! ای روانِ ره شناس! شادیِ تو، با سپاس! فریدون مشیری : آواز آن پرنده غمگین : شادیِ خویش گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/521221