نسیم سحر بر چمن گذر کن زمن بلبل خسته را خبرکن بگو آشیان را ز دیده‌ ترکن ز بیداد گل آه و ناله سرکن شبی سحرکن -‌ شبی سحرکن سکوت شب و نوای بلبل شکرخنده زد به چهرهٔ گل کنار بستان -‌به یاد مستان -‌بنوش می یار من گلزار من تویی تو دلدار من تویی تو همه‌جا همراه من تویی دلخواه من تویی تو روزی آهم گیرد دامنت -‌سوزد با منت گر شود دلم کوه درد و غم چاره‌اش به یک جام می کنم همچو فرهادش از ریشه برکنم من همان مرغ بی‌بال وپر شاخ بی‌برگ و بر دل آزرده‌ام من همان مرغ بی بال و پر شاخ بی برگ و بر دل آزرده‌ام ملک‌الشعرای بهار : تصنیفها : در ابوعطا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52140