آخر ای ایرانی! تا به کی نادانی تا چند سرگردانی بر اروپا بنگر شور و غوغا بنگر کز مژگان خون رانی باری باری بر خود کن نظری داد ازین دربدری آه ازین بی‌خبری عزت تو جلالت و شجاعتت کو؟ جلال تاریخی و آن برش شمشیر تو کو؟ کورش و دارای مهین خسرو و شاپورکزین غرش و آوای سواران جهانگیر تو کو؟ * نه به دل گفتهٔ زردشت تورا هیچ خبر نه ز محمد خبر و نی ز علی درتو اثر اهرمن اندر دل تو جسته مقر پند بزرگان صدمهٔ دوران رفته ز یادت به نظر رستم دستان سام نریمان و آن جگر شیر تو کو؟ ملک‌الشعرای بهار : تصنیفها : ای ایرانی (در دستگاه دشتی) گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52146