گر شمس و قمر خواهی، نک شمس و قمر، باری
ورصبح و سحر خواهی، نک صبح و سحر، باری
ای یوسف کنعانی، وی جان سلیمانی
گر تاج و کمر خواهی، نک تاج و کمر، باری
ای حمزهٔ آهنگی، وی رستم هر جنگی
گر تیغ و سپر خواهی، نک تیغ و سپر، باری
ای بلبل پوینده، وی طوطی گوینده
گر قند و شکر خواهی، نک قند و شکر، باری
ای دشمن عقل و هش، وی عاشق عاشق کش
گر زیر و زبر خواهی، نک زیر و زبر، باری
ای جان تماشاجو، موسی تجلی جو
گر سمع و بصر خواهی، نک سمع و بصر، باری
ای دیو پر از کینه، وی دشمن دیرینه
گر فتنه و شر خواهی، نک فتنه و شر، باری
خاموش مگو چندین، برخیز، سفر بگزین
گر یار سفر خواهی، نک یار سفر، باری
شمس الحق تبریزی، از حسن و دلاویزی
گر خسته جگر خواهی، نک خسته جگر، باری
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۹۳
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/5217