هر تنک ظرفی ننوشد خون گرم تاک را جامی از فولاد باید آب آتشناک را عقده دل را به زور اشک نتوان باز کرد گریه نتواند گره از دل گشودن تاک را عقل در اصلاح ما بیهوده می سازد دماغ چون جنون دوری از سر می رود افلاک را؟ صائب از فکر گلوسوز تو لذت می برد هر که می داند زبان شعله ادراک را صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52301