هم پهلوی خم سر نه، ای خواجهٔ هرجایی پرهیز ز هشیاران، وز مردم غوغایی هشیار به سگ ماند، جز جنگ نمی‌داند تو جنس سگ کهفی، از جنگ مبرایی سر بر در خمخانه زد آن سگ فرزانه چون دید دران درگه شکر و شکرافزایی بیرون مرو ای خواجه زین صورت دیباچه این جاست تماشاها، تو مرد تماشایی بس مست طرب، خورده آهنگ برون کرده در سرکه درافتاده، آن خوش لب حلوایی سر پهلوی آن خم نه، کوزه به بر خم به بجهی، به سوی او جه، ای مست علالایی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5239