من نیت آن کردم تا باشم سودایی نیت ز کجا گنجد اندر دل شیدایی؟ مجنونی من گشته، سرمایهٔ صد عاقل وین تلخی من گشته، دریای شکرخایی زیر شجر طوبی، دیدم صنمی، خوبی بس فتنه و آشوبی، افکنده ز زیبایی از من دو جهان شیدا، وز من همه سر پیدا فارغ ز شب و فردا، چون باشم فردایی؟ می‌گفت که رایم من؟ وقتی که برآیم من جان که فزایم من؟ گفتم دلم افزایی دریای معانی بین، بی‌قیمت و بی‌کابین تبریز ز شمس الدین، بی‌صورت دریایی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5240