چه حاجت است به افسانه خواب غفلت را؟ که خانه زاد بود خواب، بی بصیرت را بس است خواب گران چشم بی بصیرت را مکن ز بستر مخمل دو خوابه غفلت را مده به خلوت خود راه، اهل صحبت را مساز حلقه کثرت کمند وحدت را ز خشت، بالش و از خاک تیره بستر کن مکن ز بستر مخمل دو خوابه غفلت را به آشنایی مردم مرو ز راه که نیست به غیر خوردن دل دانه دام صحبت را ز همرهان موافق جدا مشو در راه مکن دو آتشه زنهار داغ غربت را کسی ز چهره مقصود چشم آب دهد که توتیای نظر ساخت گرد کلفت را ز کاهلی ره نزدیک دور می گردد به خلوت لحد انداز خواب راحت را صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52788