شدیم پیر و نشد تر دو چشم بی نم ما پلی است آن طرف آب، قامت خم ما ز اشک ما جگر تشنه ای نشد سیراب نصیب سوخته جانی نگشت زمزم ما اسیر نفس و هوا ماند دل، هزار افسوس به دست دیو برآورد زنگ، خاتم ما سری ز روزن خورشید برنیاوردیم به رنگ و بوی جهان محو گشت شبنم ما گشاده روی تر از سینه کریمانیم اگر ز خویش به تنگی، درآ به عالم ما نمی توان غم ما را به خوردن آخر کرد ترحم است بر آن کس که می خورد غم ما مثال دیده مورست و ملک جم صائب فضای عالم امکان، نظر به عالم ما صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52852