رفتم ز راه دل خس و خار گناه را کردم به آه همچو کف دست راه را موج کرم به قیمت اکسیر می خرد در بحر رحمت تو غبار گناه را روز ازل به قامت عاشق بریده اند مانند کعبه، جامه بخت سیاه را پیش رخ تو زخم دندان حیرت است دستی که چاک کرد گریبان ماه را یک گوهر نسفته درین بحر خون نماند در چشم خود ز بس که شکستم نگاه را از خوی آتشین تو، چون موی زنگیان دارند عاشقان تو در سینه آه را صائب به بخت تیره و روز سیه بساز از دل ببر هوای زمین سیاه را صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52933