نگارا تو گلی یا جمله قندی؟ که چون بینی مرا، چون گل بخندی نگارا تو به بستان آن درختی که چون دیدم تو را، بیخم بکندی چه کم گردد ز حسنت گر بپرسی که چونی در فراقم؟ دردمندی؟ من آنم کز فراقت مستمندم تو آنی که هلاک مستمندی درین مطبخ هزاران جان به خرج است ببین تو ای دل مسکین که چندی چو حلقه بر درت سر می‌زنم من چه چاره، چون تو بر بام بلندی؟ بیا ای زلف چوگان، حکم داری که چون گویم، درین میدان فکندی سپند از بهر آن باشد که سوزد دلا می‌سوز، دلبر را سپندی بیا، ای جام عشق شمس تبریز که درد کهنه را تو سودمندی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5307