غضب ستیزه گر و عقل قهرمان در خواب شتر گسسته مهارست و ساربان در خواب گذشت عمر چو آب روان و ما غافل بنای خانه بر آب است و پاسبان در خواب چگونه چشم تو در خواب حرف می گوید؟ ز شوق حرف زنم با تو آنچنان در خواب اگر نه قوت سحرست، چشم یار چرا کشیده دارد ز ابروی خود کمان در خواب؟ سواد شعر تو صائب جلای چشم دهد ندیده است چنین سرمه اصفهان در خواب صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53106