چو اسم شمس دین اسما تو دیدی؟ خلاصه او است در اشیا، تو دیدی؟ چه دارد عقل‌ها پیشش ز دانش برابر با سری کش پا تو دیدی؟ منورتر به هر دو کون، ای دل ز حلقه‌ی خاص او هیجا تو دیدی؟ به مانندش ز اول تا به آخر بگو آخر که دیده‌ست؟ یا تو دیدی؟ دران گوهر نبوده‌‌‌ست هیچ نقصان اگر هستت خیال آن‌ها، تو دیدی؟ به پیش خدمتش اندر سجودند ازان سوی حجاب لا، تو دیدی؟ خدیو سینه پهن و سروبالا نه بالا است و نی پهنا، تو دیدی؟ شهی کش جن و انس اندر سجودند همه رویش دران رعنا تو دیدی؟ ورا حلمی که خاک آن برنتابد چنان حلمی در استغنا تو دیدی؟ ز وصف تلخ خود زهرا یکی وصف به لعل شکر و زهرا تو دیدی؟ ز فرمان کردنش سوی سماوات نهاده نردبان بالا، تو دیدی؟ چنان لولو بتابانی و خوبی که او را هست جان لالا تو دیدی؟ کسی خود این شبه‌ی فانی دون را ازو خواهد چنین کالا، تو دیدی؟ به نرمی در هوای هرزه آبی و یا آن عشق چون خارا، تو دیدی؟ برونم جمله رنج و اندرون گنج بدین وصف عجب، ما را تو دیدی؟ خداوند شمس دین را در دو عالم به ملک و بخت او همتا، تو دیدی؟ ز بهر آتش ای باد صبا تا رسانی خدمتی از ما، تو دیدی؟ چو خاک سنب اسب جبرئیل است همه تبریزیان احیا، تو دیدی؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5338