به کوی دل فرورفتم زمانی همی‌جستم ز حال دل نشانی که تا چون است احوال دل من که از وی در فغان دیدم جهانی ز گفتار حکیمان بازجستم به هر وادی و شهری داستانی همه از دست دل فریاد کردند فتادم زین حدیث اندر گمانی ز عقل خود سفر کردم سوی دل ندیدم هیچ خالی زو مکانی میان عارف و معروف این دل همی‌گردد بسان ترجمانی خداوندان دل دانند دل چیست چه داند قدر دل هر‌ بی‌روانی ز درگاه خدا یابی دل و بس نیابی از فلانی و فلانی نیابی دل جز از جبار عالم شهید هر نشان و‌ بی‌نشانی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5346