ای ساقی بادهٔ معانی
درده تو شراب ارغوانی
زان بادهٔ پیر تلخ پاسخ
بفزای حلاوت جوانی
در بزم سرای شاه جانان
نظارهٔ شاهدان جانی
جانها بینی چو روز روشن
از لذت عشرت شبانی
بینی که جهان به حیرت آید
در حلقهٔ خلق آن جهانی
مه را ز فلک فرو فرستد
در مجلسشان به ارمغانی
وان زهره نوای خوش برآرد
کو مطربکیست آسمانی
اینها به هماند و ما به خلوت
با دلبر خوب پرمعانی
رخ بر رخ ما نهاد آن شه
وان باقی را تو خود بدانی
آن شاه کی است؟ شمس تبریز
آن خسرو ملک بینشانی
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۳۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/5356