من پار بخورده‌ام شرابی امسال چه مستم و خرابی من پار ز آتشی گذشتم امسال چرا شدم کبابی؟ من تشنه به آب جوی رفتم ماهی دیدم میان آبی شیران همه ماهتاب جویند من شیرم و یار ماهتابی از درد مپرس، رنگ رخ بین تا رنگ بگویدت جوابی جانم مست است و تن خراب است مستی‌‌‌ست نشسته در خرابی این هر دو چنین و دل چنین تر کز غم چو خری‌‌‌ست در خلابی یک لحظه مشو ملول، بشنو تا باشدت از خدا ثوابی مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5362