لب لعلت ز می ناب رباینده ترست چشم مخمور تو از خواب رباینده ترست نگه گرم تو از برق سبک جولانتر طرز رفتار ز سیلاب رباینده ترست حسن تلخ تو گلوسوزترست از شکر خم زلف تو ز قلاب رباینده ترست حسن تلخ تو گلوسوزترست از شکر خم زلف تو ز قلاب رباینده ترست پرتو صبح بناگوش تو در سایه زلف دیده را از شب مهتاب رباینده ترست نیست از حلقه آن زلف برون شد دل را این سبکدست ز گرداب رباینده ترست عالمی دست ز جان شست ز نظاره او خط تردست تو از آب رباینده ترست خطر از بیخبری بیش بود پیران را در دم صبح، شکرخواب رباینده ترست پیش چشمی که شناسد خطر خودبینی آب آیینه ز سیلاب رباینده ترست تا نظر یافتم از چشم نکویان صائب سخن من ز می ناب رباینده ترست صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53659