مایه پرورش عالم اسباب یکی است باغ هر چند به صد رنگ بود آب یکی است لطف چون قهر مرا زیر و زبر می سازد نسبت سیل به این خانه و مهتاب یکی است محو دیدار ندارد خبر از لطف و عتاب چشم حیرت زدگان را نمک و خواب یکی است غافل از مستی حسنی ز جگرسوختگان داغ در چشم تو و لاله سیراب یکی است چه کنم آه که در دیده بی پروایان صبر آیینه و بیتابی سیماب یکی است عجز و قدرت نشود مانع بیباکی عشق خانه شاه و گدا در ره سیلاب یکی است قانع از قامت یارست به خمیازه خشک بخت آغوش من و طالع محراب یکی است دل سودازده را مایه سرگردانی است حلقه چشم تو و حلقه گرداب یکی است نیست در مشرب من ساده و نوخط را فرق درد پیش من مخمور و می ناب یکی است رشته جان من و رشته آن موی کمر چون نپیچند به یکدیگر اگر تاب یکی است؟ در میان گل و مل نیست دورنگی صائب مدت جوش گل و جوش می ناب یکی است صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53761