در غم و شادی ایام مرا حال یکی است فصل هر چند کند جامه بدل سال یکی است حرص دایم ز برای دگران در گردست حال این بی بصر و دیده غربال یکی است عرق سعی برای دگران می ریزد حاصل خواجه ز مال خود و حمال یکی است هر نفس اهل هوس نیت دیگر دارند دل این طایفه و قرعه رمال یکی است پیش سوزن که به یک چشم جهان را بیند گوهر عیسی و خرمهره دجال یکی است پیش جمعی که ازین نشأه به تنگ آمده اند شادی مردن و آزادی اطفال یکی است دل اگر نرم شود کار جهان آسان است گره سخت به سررشته آمال یکی است ادب پیر خرابات نگهداشتنی است طبع پیران و دل نازک اطفال یکی است تا رسیدم به پریخانه وحدت صائب پای طاوس مرا در نظر و بال یکی است صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53765