پرستشی که مدام است می پرستی ماست شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست اگر چه هستی ما چون حباب یک نفس است دل پر آبله بحر از هواپرستی ماست ز بخل نیست اگر بسته ایم راه سؤال در آستین کف سایل ز پیشدستی ماست نهشت در سر ما مغز، پوچ گوییها فنای خرمن هستی ز باد دستی ماست عروج مهر کند عمر سایه را کوتاه بلند پایگی آسمان ز پستی ماست ز خود برآمدگانند محو حق صائب گرفته ماه تمام از غبار هستی ماست صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53856