به هر کجا نبود حسن، آفتاب خوش است ز روی هر چه توان داد چشم آب خوش است ز ماه خانگی آن را که خانه روشن نیست جلای دیده ز گلگشت ماهتاب خوش است جواب خشک ازان لعل آبدار مرا به گوش تشنه لبان چون صدای آب خوش است اگر ز دامن زلف است دست ما کوتاه به یاد او دل شب مشق پیچ و تاب خوش است سفینه از مدد بادبان رسد به کنار به روی کشتی می جلوه حباب خوش است بود زکات تمامی به ناقصان احسان به ماه پهلو دادن ز آفتاب خوش است من آن نیم که شوم خرج آب و گل صائب مرا چو گنج گهر با دل خراب خوش است صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۹۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53890