بی‌گهان شد، بهر رفتن سوی روزن ننگری آتشی اندرزنی، از سوی مه، در مشتری منگر آخر سوی روزن، سوی روی من نگر تا ز روی من به روزن‌‌های غیبی بنگری روی زرینم به هر سو شش جهت را لعل کرد تا ز لعل تو بیاموزید رویم زرگری شش جهت گوسالهٔ زرین و بانگش بانگ زر گاوکان بر بانگ زر، مستان سحر سامری شیرگیرا گاو و گوساله به بانگ زر سپار چون که شیر و شیرگیر جام صرف احمری دشمن اسلام، زلف کافرت، ما را بگفت دور شو گر مؤمنی و، پیشم آ گر کافری گفتمش این لاف‌ها از شمس تبریزی ستت؟ گفت آری و برون آورد مهر دلبری مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/5423